نظریه رابطه درمانی سیستمی
نظریه رابطه درمانی سیستمی از نظریه عمومی سیستمها (فون برتالانفی ال.، نظریه عمومی سیستمها. مبانی، توسعهها، کاربردها، ILI، ۱۹۶۸)، که توسط لودویگ فون برتالانفی (۱۹۷۲-۱۹۰۱)، زیستشناس اتریشی، فرموله شد، زاده شد. عضو مدرسه پالو آلتو و بعداً در حلقه وین بود. مدرسه پالو آلتو یک جریان روانشناختی ایالات متحده است که نام خود را از شهر کالیفرنیایی که موسسه تحقیقات ذهنی در آن قرار دارد، یک مرکز تحقیقات و درمان روانشناسی است که توسط دونالد دی آویلا جکسون در سال ۱۹۵۹ تأسیس شد.
بر اساس نظریه سیستمها، بین همه پدیدههای مشاهدهشده یک وابستگی متقابل و یک رابطه متقابل وجود دارد که ویژگیهای آنها را نمیتوان به اجزای سازنده آن تقلیل داد، یعنی در یک سیستم کل بیش از مجموع اجزا است . بر اساس تئوری سیستمی، سیستم یک واحد کامل و منحصر به فرد است که از اجزایی تشکیل شده است که هر یک عملکرد خاص خود را دارند که به یکدیگر مرتبط بوده و به سمت تعادل گرایش دارند. در سیستم کل با مجموع ساده اجزا متفاوت است و هر تغییری در یک جزء بر کل سیستم به عنوان یک کل تأثیر می گذارد.
در دهه ۱۹۵۰، گروه پالو آلتو نظریه سیستمی را برای مطالعه ارتباطات در خانواده ها به کار برد، جایی که خانواده به عنوان یک سیستم سایبرنتیک در نظر گرفته می شد که به لطف مکانیسم های بازخورد خود تنظیم می شد. گرگوری بیتسون (۱۹۰۴-۱۹۸۰)، انسان شناس، جامعه شناس و روان شناس بریتانیایی متعلق به مکتب پالو آلتو، نظریه سیستم ها را در خانواده و ساختارهای اجتماعی به کار برد (Bateson G., Towards a ecology of the mind, Adelphi, 1977) و تمایز بین :
- بازخورد منفی محافظه کارانه، یعنی اطلاعات سیستم را به حالت اولیه خود بازمی گرداند.
- بازخورد مثبت، یعنی اطلاعات باعث افزایش تغییر سیستم از حالت اولیه می شود.
به عقیده بیتسون، سیستمهای خانواده به سمت هموستاز (تعادل) تمایل دارند، یعنی سیستم میتواند تحت نوسان خاصی قرار گیرد، عملکردی برای عملکرد خانواده، بدون اینکه ساختار سیستم تغییر کند.
متعاقباً افکار مختلف برخی از نویسندگان با مکتب پالو آلتو متفاوت شد.
جی هیلی (۱۹۲۳-۲۰۰۷) استدلال کرد که در گذار از مطالعه فرد به مطالعه سیستم متشکل از چندین نفر، ارتباطات وارد عمل شد، از منظر دوگانه: از یک سو، در طول تعامل یک سوژه سعی می کند بر دیگری تأثیر بگذارد و کنترل رابطه را به دست آورد، از طرف دیگر ارتباط برقرار می کند که غیر از این نمی تواند انجام دهد. بنابراین، او نظریه کنترل را تدوین می کند که بر اساس آن قدرت و کنترلی که فرد سعی می کند در طول تعاملات به دست آورد، اساس روابط انسانی است. هیلی با شروع از نظریه کنترل، درمان استراتژیک را تدوین کرد(Haley J., Uncommon therapies. تکنیک های هیپنوتیزم و خانواده درمانی، Astrolabio، ۱۹۷۶)، یک مدل درمانی مبتنی بر تکنیک هیپنوتیزم، یعنی تکنیک های دستکاری مقاومتی. طبق درمان استراتژیک، این علامت با رفتاری که سعی در سرکوب آن دارد، تقویت می شود، یعنی با راه حلی که خانواده معتقد است برای مقابله با آن پیدا کرده است، اما جواب نمی دهد. بنابراین هدف از مداخله درمانی شناسایی توالی رفتارهای خودتقویت کننده و سپس قطع آنهاست.
روان درمانی سیستمی
روان درمانی سیستمی رابطه ای در توسط مارا سلوینی پالازولی (۱۹۱۶-۱۹۹۹) با گروه میلان و مائوریتزیو آندولفی (۱۹۴۲) با مدل سیستمی خانواده سه نسلی انجام شد .
گروه میلان یک مدل عملکرد شش مرحله ای ابداع کرده است که بر اساس آن رفتار کودک علامت دار ساختار یافته و شرح داده می شود. امروزه رویکرد گروه جدید میلان (تشکیل شده توسط متئو سلوینی، آنا ماریا سورنتینو، استفانو سیریلو) هم خانواده و هم فرد را هدف قرار داده است، که در گذشته خطر نادیده گرفته شدن در تنها تفسیر سیستمی از ناراحتی را داشت.
مدل سیستمیک خانواده سه نسلی (آندولفی ام.، لاتراپی با خانواده، آسترولابیو اوبالدینی، ۱۹۷۷)، که توسط مائوریزیو آندولفی فرموله شده است، بر اساس نظریه چرخه زندگی خانواده است که رشد آن از طریق مراحل تکاملی قابل پیش بینی رخ می دهد. این مراحل عمدتاً عبارتند از:
- جدایی از خانواده مبدا و ساختن زوج جدید؛
- تولد فرزندان؛
- بزرگ کردن کودکان تا زمانی که خانه را ترک کنند، سپس مرحله رهایی.
- فاز آشیانه خالی و سرمایه گذاری مجدد در زندگی زوج.
- سالخورده؛
- جدایی والدین به دلیل فوت همسر.
هر مرحله نیازمند وظایف دقیق تکاملی است و دارای تعادل ساختاری خاصی است، اما در دوره های انتقالی دگرگونی های عمیق روانی و ساختاری رخ می دهد که می تواند منجر به بحران و برهم زدن تعادل شود. مدل چرخه زندگی این امکان را فراهم می کند تا مرحله ای را که خانواده در آن در اینجا و اکنون قرار دارد شناسایی کند و مشاهده کند که چگونه تغییر و سازماندهی مجدد در انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر مقابله می شود. این سازماندهی مجدد قبلاً توسط نسلهای قبلی مواجه شده است، بنابراین جهشی به خلأ نیست: همان گذرهای تکاملی بر اساس مدلهای تکراری روابط چند نسلی که در طول زمان، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند، مواجه شدهاند.
نظرپرداز نوین رابطه درمانی سیستماتیک دکتر یاسر دادخواه می باشد.
روش رایطه درمانی سیستمی
با شروع از نظریه سیستمی، روش سیستمی رابطه ای تعریف شده است که تغییری در نحوه مشاهده فرد ایجاد می کند. اولاً، تغییر توجه از عوامل درون روانی ، معمولی رویکرد روانکاوی، به عوامل بین فردی ، بنابراین بر اساس رابطه وجود دارد . علاقه و توجه اکنون بر تعاملات و ارتباطات قابل مشاهده در سیستم خانواده در اینجا و اکنون متمرکز است، بدون اینکه آنها را به فرآیند تکاملی که در آن ثبت شده اما در زمان حال تجزیه و تحلیل شده است، مرتبط کند. ما از علیت خطی به دایره می گذریم زیرا در یک سیستم همه عناصر با یکدیگر تعامل دارند و کل بیشتر از مجموع اجزای آن است.
رویکرد سیستمی رابطه ای، فرد را در بستر رابطه ای، اجتماعی و فرهنگی درج می کند. اولین زمینه ارتباطی تعلق و مرجع در تجربه عاطفی فرد، خانواده اوست . بر اساس این رویکرد، این علامت نه تنها یک ناراحتی یا یک مشکل فردی است، بلکه مظهر ناراحتی در کل سیستم خانواده است. خانواده اولین زمینه تجربی است که در آن علائم کارکرد دقیقی را برای عملکرد ارتباطی گروهی از افرادی که به آن تعلق دارند به عهده می گیرند. حامل علامت به عنوان ” بیمار تعیین شده ” تعریف می شودزیرا در واقعیت، این تنها سخنوری از یک مشکل پیچیده تر و عمیق تر است. به عنوان مظهر یک سازمان ناکارآمد کل سیستم، این علامت را می توان با درگیر کردن همه بازیگران درگیر، یعنی اعضای خانواده، بهتر درک کرد، زیرا هر یک سهم خود را در حفظ وضعیت و همچنین تغییر آن به ارمغان می آورد.
درمان سیستمیک رابطه خانواده
درمان سیستمیک رابطه خانواده فرض می کند که روابط خانوادگی به سلامت عاطفی هر یک از اعضای خانواده کمک می کند.
از این رو قصد دارد به خانواده ها و افراد کمک کند تا:
- کارکردهای خانواده و نقش اجزای مختلف را بهتر درک کنند
- شناسایی نقاط قوت (منابع) و ضعف در سیستم خانواده
- یافتن اهداف و راهبردهایی برای حل مسائل مختلف
- مهارتهای ارتباطی را توسعه دهید تا کل واحد خانواده توانمندتر شود
همانطور که قبلاً در مورد مدل سیستمی خانواده سه نسلی آندولفی صحبت شد، خانواده ها مراحل مختلفی را در طول چرخه زندگی خود طی می کنند. دقیقاً عبور از یک مرحله به مرحله دیگر است که می تواند به لحظات بحران و عدم تعادل منجر شود. در واقع، خانوادهها، مانند مردم، تمایل دارند به شیوههایی که از نسلهای گذشته شناخته شده و آموختهاند، رفتار کنند و سعی کنند تعادل را در عملکرد و روابط خود حفظ کنند. این روشهای رابطهای، کم و بیش رضایتبخش و عملکردی، میتوانند در مرحله خاصی از چرخه زندگی پایدار باشند، زیرا آشنا و ساختارمند هستند، در حالی که میتوانند در لحظات انتقال از مرحلهای به فاز دیگر با بحران مواجه شوند(منبع: خانواده درمانی).
در واقع،بنابراین، درمان سیستمیک میتواند برای دورههای بحران، مشکلات مداوم یا اختلالات خاص (اختلالات خوردن، مشکلات رابطه، و غیره) و برای مشکلات مربوط به یک لحظه خاص در چرخه زندگی مفید باشد که بر خانواده پویایی تأثیر میگذارد و بر آن تأثیر میگذارد. اعضا. علاوه بر این، می توان آن را در ارتباط با تمام آن رویدادهای حیاتی زندگی مانند:
- یک جدایی؛
- طلاق؛
- یک عزاداری؛
- یک بیماری جدی
این رویدادها در واقع همه افراد خانواده را به شیوه های مختلف اما همیشه مهم درگیر می کند و تحت تاثیر قرار می دهد.
خانواده درمانی از طریق تکنیک های مختلف کاری بر روی خانواده ها مداخله می کند و در سطوح مختلف مشاهده عمل می کند، مانند:
- تاریخچه سه نسلی خانواده (پدربزرگ و مادربزرگ-والدین-فرزندان)؛
- سازمان ساختاری، ارتباطی و ارتباطی خانواده؛
- عملکرد علامت فرد در تعادل خانواده؛
- مرحله ای از چرخه زندگی خانواده که در آن علامت رخ می دهد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد خانواده درمانی سیستمیک، مقاله خانواده درمانی ما را بخوانید تا به خانواده ها کمک کنید آرامش خاطر داشته باشند.
روان درمانگر رابطه ای سیستمیک
روان درمانگر سیستمی رابطه ای یک روانشناس متخصص در روان درمانی سیستمیک رابطه ای است.
در ابتدا خانواده درمانگران به دو دسته تقسیم می شدند:
- «پاکشناسان سیستم»، یعنی درمانگرانی که خانواده را بهعنوان سیستمی از تعاملات مطالعه میکنند و از هر نوع درگیری شخصی یا طنین عاطفی فاصله نسبی دارند.
- «رساناها»، یعنی درمانگرانی که خود را با تمام شخصیت خود، اعم از پاسخ های عاطفی، شهود و خلاقیت خود، ابزاری برای ایجاد اتحاد درمانی با خانواده و راهنمایی برای مداخله به کار می بردند.
در مورد اول تا آنجا که ممکن بود به دنبال بی طرفی بود، در حالی که در مورد دوم ناظر به بخشی جدایی ناپذیر از سیستم مشاهده شده تبدیل شد.
در کار روان درمانی نقطه شروع خانواده درمانگر توجه به علامت است . در واقع، این علامت اغلب شامل یک تنش عاطفی مرتبط با درگیریهای خانوادگی است و به نظر میرسد بیمار که به درمان میرسد میخواهد از طریق بروز علائم، توجه خانواده را از رویارویی با مشکلات روابط خود با تمرکز آنها بر روی خود منحرف کند. .
بنابراین، این علامت کارکرد دوگانه ای دارد: وجود ناراحتی را به خانواده نشان می دهد و در عین حال، قدرت مخرب خود را بی ضرر می کند و تمام نگرانی های سایر اعضا را بر خود متمرکز می کند.
برای کمک به بیمار و خانوادهاش، رواندرمانگر سیستمی رابطهای با مشکلاتی که هنگام بیان آنها ارائه میشوند، برخورد میکند، اما در عین حال نحوه تأثیرگذاری تاریخچه خانواده و سه نسل و چشماندازهای آینده را در زمینه مرجع در نظر میگیرد. هدف آن کمک به خانواده ها، زوج ها یا افراد برای یافتن راه حل های جدید با کار بر روی بعد ملموس تعامل است. در واقع، خانواده درمانگر امروزی نه تنها از این که بخشی از سیستم مشاهده شده است آگاه است، بلکه از ایجاد ” سیاره سوم”
در اتاق درمان نیز آگاه است.” توسط خود درمانگر و خانواده تشکیل شده است. از این منظر، درمانگر به ابزاری برای کمک به بیمار در ایجاد تغییر از طریق رابطه ای که در اتاق درمان ایجاد می شود تبدیل می شود.
نظریه دوایر در رابطه درمانی سیستمی نوین
هر فرد در این سیستم یک دایره در نظر گرفته شود هر دایره نمایانگر ویژگی های شخصیتی، رفتاری و ارتبطاتی فرد در زمان مشخص است و به صورت نمادین تمام وجود یک فرد را تعریف می کند. همفکری، ایده ای و رفتاری و سپری کردن زمان با دیگران اشتراکات میان دایره ها را ایجاد می کند. برای تصویرسازی، دایره ۱ و دایره ۲ با هم دوست هستند.
هر چه میزان دوستی و صمیمیت بین شماره ۱ و شماره ۲ بیشتر شود، اشتراکات آن ها هم بیشتر شده شد و زمان بیشتری را با هم سپری می کنند. اما به معنا از بین رفتن فردیت شماره ۱ یا ۲ نیست.
اشتراک میان دو دایره به معنی تبادل اطلاعات، ایجاد خاطرات مشترک و دلبستگی میان شماره فرد ۱ و ۲ باشد و به مدت زمان در کنار هم بودن و داشتن فعالیت مشترک نیز بستگی دارد.
حال فرض کنید دو دوست رابطه صمیمی تری داشته باشند و آن را در قالب رابطه ازدواج تعریف کنیم. یعنی دو نفر یک خانواده یا گروه را ایجاد کنند. رابطه جنسی هم می تواند به عنوان یک فعالیت مشترک میان زوجین در نظر گرفته شود
هویت هر زوج در این رابطه به صورت مجزا تعریف شده و از سویی هویت هر دو نفر در قالب یک چارچوب با نام خانواده و یا گروه تعریف می شود.
ساختار رفتاری در نظریه دوایر الحاقی
هر دایره نشان دهنده تمامی فعالیت های فرد است. همچنین دایره ها می تواند نشان دهنده متوسط زمان سپری برای انجام کارها در زمان مشخص (مثلا ۲۴ ساعت) باشد. برای مثال یک فرد به صورت میانگین، ۹ ساعت می خوابد(بخش ۱ دایره)، ۸ ساعت کار می کند(بخش ۲)، ۲ساعت با گوشی خود بازی می کند(بخش ۳)، ۳ ساعت صرف غذا، حمام و غیره می کند(بخش ۴)، ۲ ساعت را هم در کنار همسر و فرزند خود(بخش ۵) سپری می کند.
این فرد زمان بیشتری را با همکاران خود سپری می کند و فقط ۲ ساعت با همسر و خانواده خود وقت می گذاراند (با فرض اینکه این زمان را به خانواده خود اختصاص دهد و نه از تلفن همراه شخصی استفاده کند و یا شبکه های اجتماعی را بررسی کند) و اشتراکات و خاطرات مشترک بیشتری با همکاران خود دارد لذا رابطه عاطفی و کنترلی هیجانی و احساسی او در محیط کار بیشتر از محیط خانواده است و از طرف دیگر ارزش بیشتری برای محیط کار در ذهن او ایجاد می شود.
مثال دوم:
یک نوجوان ۱۶ ساله، بیشتر زمان خود را صرف بیرون رفتن با دوستان و رفتن به مدرسه می کند و ارتباط با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده را محدود می کند. هنگامی که در خانه است، در اتاق خود می ماند و هیچ فعالیت اشتراکی با اعضای خانواده ندارد، همین امر سبب آسیب و جدایی او از ساختار خانواده می شود. راهکار درمانی این است که نوجوان با دوایر الحاقی آشنا شده و به کمک سایر اعضای خانواده، دوایر دوستی و خانوادگی را به تعادل برساند.
مثال سوم:
دو زوج روزها سرکار می روند و شب ها خسته به خانه بر می گردند. بعد از نظافت خانه و صرف شام، هر کدام گوشی همراه خود را برداشته و در شبکه های اجتماعی سایر وقت خود را سپری می کنند. پس از مدت زوجین با اولین بحث و دلخوری با یک دیگر دعوا می کنند و به مرور رابطه آن ها سرد شده و به طلاق منجر می شود.
لذا اشتراکات و خاطرات مشترک میان اعضای خانواده بسیار مهم است و در نظریه دایره های متحد، ناحیه اشتراکات را شامل می شود. این اشتراکات و خاطرات مشترک با فعالیت های مشترک ایجاد می شوند. برای مثال اگر زوجین با هم فیلم تماشا کنند ولی در مورد آن نظری ندهند فعالیت مشترک محسوب نمی شود ولی اگر با هم دکورخانه را تغییر دهند، بازی کنند، فیلمی را تحلیل کنند، در مورد اتفاقات روزمره رخداده صحبت کنند، اشتراکات و خاطره های مشترک را افزایش داده اند.
این خاطرات مشترک کمک می کند تا زوجین ارتباط عمیق تر عاطفی داشته باشند و در هنگام جرو بحث با صبر بیشتری با هم رفتار کنند از طرفی پیوند میان اعضا را عمیق تر می کند. از این پس به اشتراکات و خاطرات ایجاد شده توسط اعضا خانواده، بانک خانواده گفته می شود. بانک خانواده در واقع اشتراکات میان دایره ها بوده و مزایای بسیار ارزشمندی برای خانواده به همراه دارد و از طرفی نبود و یا کمبود آن یک اختلال سیستمی در خانواده درمانی محسوب می شود.
حال سوال این است که اگر دو زوج تمام اوقات را با هم باشند، یعنی دو دایره تقریبا به صورت کامل روی هم قرار گیرد و بانک خانواده عظیمی ایجاد شود، رابطه زوجین بهبود میابد؟
خیر، بانک خانواده از نواحی غیر اشتراکی تغذیه می شود برای مثال همسر به خانه می آید و در مورد محیط کار و رخدادها صحبت میکند و یا در مورد اتفاقات رخ داده در باشگاه ورزشی حرف می زند. حال اگر هر دو همیشه با هم باشند، ارتباط کلامی میان زوجین به شدت کاهش یافته و ارتباطات موازی با افراد دیگر ایجاد می شود.
از طرفی ازدواج نباید به ابعاد فردی شخصیت افراد آسیب وارد کند و همین تمایزها می تواند در شکل گیری بهتر رابطه زوجین موثر باشد.
منابع:
نظریه رابطه درمانی سیستمی La teoria sistemico relazionale
نظریه دوایر در رابطه درمانی سیستمی نوین، دکتر یاسر دادخواه