پیشبرد انسان گرایی در روان شناسی بشر دوستانه

پیشبرد انسان گرایی در روان شناسی بشر دوستانه

836 0

روان شناسی بشر دوستانه (انسان گرایی) بر اساس این عقیده شکل گرفته است که افراد ذاتاً خوب هستند.

این نوع از روان شناسی بیان می دارد که سیرت، ارزش های اخلاقی و نیًت های خوب، نیروهای محرک اخلاق هستند، در حالی که تجارب روان شناختی و اجتماعی مضر، می تواند منجر به انحراف از گرایشات طبیعی گردد.

روش انسان گرایی از تکنیک های درمانی متنوعی استفاده می کند و شامل روش درمانی روگریئن (متمرکز بر شخص) می باشد، و در اغلب موارد بر روی هدف خود شکوفایی تاکید دارد.

  • توسعه روان شناسی بشر دوستانه
  • روان شناسی انسان دوستانه در برابر مدل های طبّی
  • پیشبردهای انسان گرایی در روان شناسی
  • محدودیت های مربوط به روان شناسی بشر دوستانه

توسعه روان شناسی بشر دوستانه

برای اولین بار انسان گرایی در واکنش به برخی از بینش های روان شناسان در مورد مکاتب فکری رفتار گرایی و روان کاوی، در اواخر دهه 1950 و به عنوان “نیروی سوم” در روان شناسی معرفی شد. رفتار گرایی در اغلب موارد به دلیل عدم تمرکز بر روی شخصیت و هوشیاری و همچنین به دلیل جبر گرایی، مکانیزم گرایی و انجام مطالعات بر روی حیوانات مورد انتقاد قرار گرفته بود.

روان کاوی و تحلیل روانی به دلیل تاکید زیاد بر روی بخش ناخود آگاه و نیروهای غریزی و همچنین به دلیل جبر گرایی رد شد.

در سالها 1957 و 1958، آبراهام مازلو و کلارک موستاکاز[1] با روان شناسانی ملاقات داشتند که هدف از تاسیس موسسه خود را بیان می کردند و بر رهیافت مثبت تر و بشر دوستانه تر تاکید داشتند.

بحث های صورت گرفته در این جلسات، در مورد موضوعاتی بود که باور داشتند اصول و پایه های اصلی مربوط به این رهیافت جدید روان شناسی می باشد. این اصول عبارتند بودند از: خود شکوفائی، خلاقیت، سلامتی، وجود و شخصیت مستقل، ماهیت غریزی، خود، هستی، تبدیل شدن و معنی داشتن.

انجمن آمریکایی روان شناسی بشر دوستانه، بعد از تحت حمایت قرار گرفتن توسط دانشگاه براندیز[2] و در سال 1961 تاسیس شد. افراد موثر دیگر در پیشبرد روان شناسی بشر دوستانه عبارت بودند از کارل روگرز، گوردون آلپورت، جیمز بوگنتال، چارلوت بولهر، رولو می، گاردنر مورفی، هنری مورای، فریتز پرمز، کریک شنیدر، لوئیز هافمن و پائو وانگ[3].

برخی از فروض مبنایی روان شناسی بشر دوستانه عبارتند از:

  • تجربه کردن (تفکر کردن، احساس کردن، دریافت کردن، درک کردن، یاد آوری کردن و غیره) عامل اصلی می باشد.
  • اولین شاخص رفتاری عبارت از تجربه ذهن گرایی و غیر عینی افراد می باشد.
  • مطالعه حیوانات نمی تواند منجر به دست یابی به یک شناخت دقیق و مناسب از رفتار انسان گردد.
  • آزادی وجود خواهد داشت، و افراد باید در قبال خود رشدی و کامل بودن، مسئولیت پذیری شخصی داشته باشند. همه رفتارها تعیین شده نمی باشند.
  • خو شکوفایی سازی (نیاز شخص برای دست یابی به پتانسیل حداکثری) یک امر طبیعی است.
  • افراد ذاتا خوب هستند، و در صورتی که در محیط و شرایط خوبی قرار گرفته باشند، به خصوص در دوران کودکی، می توانند به رشد مناسب دست یابند.
  • هر شخص و هر تجربه ای منحصر به فرد می باشد، بنابراین روان شناسان باید در درمان هر شخصی از یک روش منحصر به فرد استفاده کنند و بر روشی که متناسب با اکثریت گروه می باشد، متّکی نباشند.

روان شناسی بشر دوستانه در برابر مدل های طبّی

یکی از اصول مبنایی روان شناسی بشر دوستانه این عقیده می باشد که تمرکز بر روی یک شخص، مفید تر و آموزنده تر از تمرکز بر گروهی از افراد می باشد که دارا مشخصات مشابهی هستند.

همچنین انسان گرایی بر اهمیت حقیقت ذهنی، به عنوان یک راهنما تاکید می کند.

مدل طبّی فرض می کند که مشکلات رفتاری، عاطفی و روان شناسی در اغلب موارد به دلیل مشکلات فیزیکی ایجاد می شوند؛ بنابراین باید از یک رهیافت طبّی استفاده شود.

هر چند که این موضوع در مورد شرایطی که در نتیجه آسیب های فیزیکی، از قبیل آسیب ذهنی خطرناک ایجاد می شوند، درست می باشد ولی کاربرد یک مدل طبّی در درمان مشکلات سلامت روانی مسئله ای است که با مشکلات مختلفی مواجه است و دارای کاربرد مناسبی نمی باشد.

برخی از بارزترین تفاوت ها مابین مشکلات سلامت فیزیکی و روانی، مربوط به ماهیت و روش درمان مشکلات می باشد. در اغلب موراد مشکلات مربوط به سلامت روان، بر خلاف مشکلات فیزیکی، زمانی ایجاد می شوند که افراد هنگام صحبت کردن در مورد اشتباهات و اشکالات موجود یا در مورد مسئله خاص با سختی و مشکل مواجه باشد.

علاوه بر آن، بیماری های فیزیکی می توانند در نتیجه تعاملات روان شناسی – شیمیایی و یا فعالیت پاتوژن ها (موارد بیماری زا) ایجاد شوند، در حالی که اغلب مشکلات سلامت روان رابطه نزدیکی با روابط بین شخصی دارد.

حمایت کنندگان از مدل درمانی، ممکن است که فرد دارای مشکلات سلامت روانی را به عنوان بیماری در نظر بگیرند که یک بیماری قابل تشخیص دارد و بعد از شناسایی علائم مربوط به بیماری، می تواند مورد درمان و معالجه قرار گیرد.

با این وجود، روان شناسان بشر دوستانه معتقد هستند که هر شخصی منحصر به فرد بوده و یک شخصیت اجتماعی ارزشمندی دارد که معمولا از طریق رابطه واقعی فرد با فرد (رابطه رو در روی درمانگر و درمانجو) بهتر درمان می شود.

حمایت کنندگان از رهیافت بشر دوستانه به جای تمرکز بر علائم خاص، بر روی مواردی از قبیل خود شناسی، خود انگاری مثبت و خود رشدی تمرکز دارد و هدف آن کمک به همه افراد از طریق شناسایی و درمان کردن یک شخص به صورت کامل می باشد.

روان شناسی بشر دوستانه در درمان

معمولا روان شناسان بشر دوستانه از بکارگیری تکنیک هایی مربوط به مطالعه عینی، از قبیل عدم مشاهده درمانجو و آزمایش علمی منع می کند.

به دلیل اینکه درمانگران بشر دوستانه تمایل به این اعتقاد دارند که کاهش یافتن ماهیت انسانی به موارد و اعضا (در واقع در نظر گرفتن بخشی از فرد) منجر به از بین رفتن توانایی وی می شود، به همین دلیل احتمال استفاده از روش های کیفی مطالعه، همانند بررسی دارای ساختار نامشخص و مشاهده درمانجو، در این طیف از درمانگران رایج است.

بررسی های دارای ساختار نامشخص، به درمانگر این اجازه را می دهد که بدون متمرکز کردن دوره درمان بر روی موضوع و یا ایده های خاص، بتواند به تفکرات و تجربیات افراد درمانجو دست یابد.

مشاهده درمانجو، که ملزم می کند درمانگر در مطالعه شرکت کند، در ایجاد رابطه ای شخصی مفید می باشد و به درمانگر این اجازه را می دهد تا یک بازخورد مستقیمی از فرد درمانجو داشته باشد. انواع دیگری از جمع آوری اطلاعات کیفی شامل تحلیل بیوگرافی ها ، یادداشت های روزانه و نامه ها می باشد.

روان شناسی بشر دوستانه چندین تکنیک درمانی، از قبیل روش درمان کار روگرز که بر روی شخص متمرکز است و به عنوان “روش درمانی روگریئن” معروف است را با هم ادغام می کند.

انسان گرایی بیان می دارد که هر شخصی از نیاز های اولویت دار و محرک های مشخصی ایجاد شده است، و باید بر درک مربوط به بینش درونی و درمان متکی باشد. درمانگرانی که از این روش درمانی استفاده می کنند از یک رهیافت غیر آسیب شناختی استفاده می کنند که هدف آن ایجاد خصوصیات و رفتار های کارا، سازگار و مفید در افراد درمانجو می باشد.

پیشبرد انسان گرایی در روان شناسی

رهیافت بشر دوستانه دارای چندین پیشبرد مهم در زمینه روان شناسی می باشد.

این رهیافت درمانی یک گرایش جدیدی برای شناخت ماهیت انسان، روش های جدیدی برای جمع آوری اطلاعات در مطالعات فتاری انسان، و یک طیف وسیعی از تکنیک های روان درمانی را ایجاد کرده است که دارای کاربرد موثری می باشد.

برخی از مفاهیم و ایده های مهم که در نتیجه نهضت انسان گرایی بوجود آمده اند، عبارتند از:

  • سلسله مراتب نیازها
  • روش درمان متمرکز بر شخص
  • نگرش های مثبت غیر شرطی
  • خواسته آزاد
  • خود انگاره (خود پنداره)
  • خود شکوفاسازی
  • تجربیات حداکثری
  • شخص دارای عملکرد کامل

انسان گرایی منجر به ایجاد مدل های درمانی زیادی در دوره معاصر شد و بیشتر درمانگران بر اصول روگریئن، از قبیل چشم انداز مثبت غیر شرطی اهمیت قائل هستند، هر چند که آنها خودشان را به عنوان طرفداران رهیافت بشر دوستانه نمی شناسند.

این رهیافت مبتنی بر ارزش، انسان را به عنوان شخصی در نظر می گیرد که ذاتا می خواهد انتخاب ها و اقدامات درمانی خلاقانه خود را به میزان حداکثر برساند تا درک و شناخت مناسبی از آزادی، آگاهی و هیجانات مربوط به زندگی داشته باشد.

همچنین در این روش درمانی، درمانگر و افراد درمانجو با هم مشارکت می کنند تا اهداف درمانی را مشخص کنند و به معیارهایی دست یابند که می تواند در بهبود تغییرات مثبت مفید و موثر باشد. در اغلب موارد، خود شکوفایی به عنوان یک عامل اصلی در این رهیافت درمانی در نظر گرفته می شود.

روان شناسی بشر دوستانه بر ارزش های درونی شخصیت انسانی اهمیت قائل است و بر توانایی و تمایل آنها بر حفظ شأن و وقار، همزمان با رشد عزت نفس و صلاحیت تاکید می کند. این تشخیص ارزش به عنوان مسئولیت پذیری در ایجاد مدل های درمانی دیگر در نظر گرفته می شود و برای اهداف مربوط به حداکثر سازی تجارب زندگی، از مهارت های میان فردی استفاده می کند.

محدودیت های مربوط به روان شناسی بشر دوستانه

استناد کردن انسان گرایی به تجارب ذهنی و غیر عینی افراد، می تواند منجر به ایجاد مشکلاتی در رابطه با اندازه گیری، ثبت و مطالعه واقعی متغیرها و ویژگی های بشر دوستانه شود. تاکید بر جمع آوری اطلاعات کیفی  منجر به این می شود که اندازه گیری و مقایسه مشاهدات صورت گرفته در طول درمان غیر ممکن باشد.

این امر نه تنها می تواند منجر به چالش کشیدن مقایسه یک مجموعه از اطلاعات کیفی در مقایسه با مجموعه دیگر شود، بلکه همچنین نبود کلی اطلاعات کمّی بدان معنا است که نظریه های کلیدی نمی توانند از طریق مشاهدات تجربی مورد حمایت قرار گیرند.

انتقادات دیگری که بر این رهیافت وارد است عبارت از عدم کارایی این روش در درمان مشکلات سلامت روانی شدید و عمومی سازی ماهیت انسانی، و همچنین ردّ کامل برخی از مفاهیم رفتاری و روان کاوی مهم می باشد.

برای مثال، هر چند که روان شناسی بشر دوستانه بیان می دار که مطالعات حیوانات در مطالعه رفتار بشری هیچ نوع کاربردی ندارد، ولی برخی از مطالعات صورت گرفته در مورد حیوانات، منجر به ایجاد مفاهیمی شده است که در رابطه با افراد هم قابل استفاده هستند.

علاوه بر آن، روان شناسی بشر دوستانه منحصرا بر روی خواسته های آزاد و بخش های خود آگاه و هوشیار تمرکز دارد، ولی مطالعات نشانگر این است که ذهن ناخود آگاه نقش مهمی را در روان شناسی انسان ایفا می کند.

منبع : کمیته سلامت سازمان ملل متحد

[1] Abraham Maslow and Clark Moustakas

[2] Brandeis University

[3] Carl RogersGordon Allport, James Bugental, Charlotte BuhlerRollo MayGardner Murphy, Henry Murray, Fritz Perls, Kirk Schneider, Louis Hoffman, and Paul Wong

بازنشر(Cite this article as):
گروه محتوایی دکتر آزمندیان. تاپ نیوز: پیشبرد انسان گرایی در روان شناسی بشر دوستانه. آخرین ویرایش: سپتامبر 8, 2018. https://psychology.e-teb.com/?post_type=post&p=3307

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *